سید محمدباقر شفتی بعد از تحصیل در نجف، در نهایت فقر، به اصفهان مهاجرت میکند. بعد از چند روز گرسنگی، پولی فراهمشده و مقداری جگر خریداری میکند. در حال بازگشت، سگی را با بچههایش میبیند که در اثر خشک شدن شیر، تولههای سگ در حال جان دادن هستند. سید شفتی مینشیند و جگر را خردکرده به سگ میدهد تا بخورد. به همینخاطر، ... ادامه مطلب »
